معرفی کتاب روششناسی علم اقتصاد اسلامی با رویکرد واقعیت نهادی آن
کتاب برای تدریس در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری با رویکردی آموزشی در درس روششناسی اقتصاد اسلامی تالیف شده است. کتاب برای آشنایی دانشجویان ابتدا مقدماتی را در مباحث فلسفه علوم اجتماعی، اعتباریات بعدالاجتماع، روششناسی علم اقتصاد(تجربه گرایی، نهاد گرایی و...) و معرفتشناسی مطرح میکند و سپس به شکلگیری نهاد های جامعه اسلامی میپردازد. این نهادها که عمدتاً توسط فقه شکل میگیرند، جامعهای متفاوت میسازند که گزارههای اقتصاد نئوکلاسیک توان تبیین و توصیف آن ها را ندارند؛ زیرا اقتصاد نئوکلاسیک بر اساس نهادهای دیگری در جامعه سکولار شکلگرفتهاند. ما با بهترین روش به کشف اقتصاد اسلامی میپردازیم. رویکرد واقعیت نهادی تلفیقی از تجربه گرایی، روش قیاسی و نهادگرایی است که از متون دینی معتبر نیز استفاده میکند، به کمک این روش تلفیقی، نهاد های اقتصادی خرد و کلان را بر اساس متون دین اسلام استخراج میکنیم. از جهت مهندسی آموزشی وجود خلاصه، منابع بیشتر برای مطالعه و سؤالات در پایان هر فصل کتاب را برای مرور و کارکرد آموزشی آمادهتر کرده است.
در ابتدا با مفاهیم اساسی مثل نظریه، قانون، فرضیه، معرفتشناسی و انسانشناسی آشنا میشویم و همچنین مرور مختصری بر چیستی تجربهگرایی، روش استقرایی، واقعیات اجتماعی و طبیعی میکنیم. پذیرش نظریات مختلف در مورد چیستی اجتماع و طبیعت درروش فهم آن مستقیماً تأثیرگذار است. لذا به کمک تفاوت دلیل و علت به تفاوت واقعیات اجتماعی و طبیعی میپردازیم. نتیجه این است که ماهیت علوم اجتماعی از جنس ادراکات واقعی-اعتباریاند ولی علوم طبیعی از جنس ادراکات واقعی هستند. لذا در علوم اجتماعی باید به دنبال دلیل باشیم و نه علت.
نهاد های اقتصادی اعتباریات اقتصادی جامعه را مشخص میکنند. حال به بررسی نهاد از منظر نهادگرایان قدیم و جدید میپردازیم. نهادگرایان قدیم بر اساس عادات فکری نهاد را تعریف میکردند و در بین نهادگرایان جدید نورث، ویلیامسون و جان سرل نیز تعاریف مختلفی از نهاد دارند. نهاد ازنظر سرل عبارت است از مجموعه قواعد قوامبخش نظاممند که در اجتماع و در پرتو اعتبار انسانها به وجود میآید، لذا شناخت این قواعد به شناخت نهاد کمک میکند. نهادهای اجتماعی ازنظر هستیشناسی سابجکتیو و از نظر معرفتشناسی آبجکتیو هستند؛ یعنی گزارهی خبری از اعتباریات اجتماعی چون هست و نیست اعتبار را مطرح میکند مطابق با واقع بودن برایش مطرح است هرچند خود ناشی از یک اعتبار باشد.
فقه همانند احکام عقلی نوعی اعتبار است و اعتباریات بعد الاجتماع مبنای فلسفی شکلگیری نهادهای اجتماعی هستند. احکام ثابت و متغیر شریعت اسلام نهادهای اجتماعی را شکل میدهند. ملکیت، زوجیت، ولایت، حق، حاکمیت و سایر احکام شریعت شکل نهادی دارند. شبیه دیگر نهادها فقه نیز ازنظر هستیشناسی اعتباری و ازنظر معرفتشناسی واقعی است. بدین معنی که این امور یک هستی واقعی دارند مثلاً میتوان درباره علی مالک این خانه است اظهار صدق و کذب کرد و همچنین دارای آثار واقعی هستند.
کتاب در ادامه به بررسی روشهای مختلف در علوم اجتماعی میپردازد. روش اثباتگرایی (طبیعتگرایی در علوم اجتماعی)، ابطالگرایی، تفسیرگرایی، ترکیب اثباتگرایی و تفسیرگرایی و روش متناسب با رویکرد نهادی از جمله روشهای موردبررسی است. روش درست از منظر نویسنده تلفیقی از روشهای استنتاجی و تجربی است. اصول و مبانی نظری علم به کمک روش قیاسی شکل میگیرد. همچنین بررسی سازمانها و نهادهای اجتماعی به کمک تحلیل تجربی، قیاسی و منبع معتبر دینی انجام میشود.
در قسمت دوم، کتاب پس از نقد انسان اقتصاد متعارف بهعنوان پیشفرض نظریههای اقتصادی، به روش شناخت انسان اقتصادی به کمک آموزههای اسلامی میپردازد. روشی که نئوکلاسیک ها برای شناخت انسان اقتصادی در پیشگرفتهاند و انسان عقلایی اقتصادی را جهانشمول میدانند توسط مکتب تاریخگرایی آلمان موردنقد قرارگرفته است. مثلا محل تزاحم آنجایی ظاهر میشود که انسان موجودی منفعتطلب است ولی درعینحال رفتارهای خیرخواهانه نیز دارد و در ضمن انگیزههای اجتماعی و فردیاش در تعارض با یکدیگر هستند. در چنین جایی دین به کمک وسعت بخشی به دید انسان و در نظر گرفتن زندگی اخروی این تزاحم را حل میکند به شکلی که انسان در عین داشتن حب ذات کمک به دیگران را در تعارض با نفع خود نبیند.
پسازاین در سطح خرد در مورد مالکیت، سهم بری عوامل تولید، مالکیت معنوی (فکری)، مبادله (تجارت) و مصرف بهعنوان احکام فقهی و نهادهای اقتصادی اسلام بحث میکنیم و میبینیم که اسلام نیز برای اداره جامعه به نهادسازی میپردازد. در سطح کلان نیز چگونگی بهرهمندی از منابع تولید (توزیع پیش از تولید)، تأمین اجتماعی به شکل کفالت عمومی و کفالت دولتی بررسی میشوند.
در بخش چهارم با روش نئوکلاسیک ها و نقد آن بیشتر آشنا میشویم. عقلانیت گوهر نظریه نئوکلاسیک است و فردگرایی (اصالت فرد)، خود گرایی روانشناختی و وجود اطلاعات کامل از مهمترین مبانی نظری عقلانیت هستند. ما با تمرکز بر عقلانیت اقتصادی بهعنوان هسته اصلی نئوکلاسیک پیشفرضهای آن را نقد میکنیم و معبری را برای طرح روششناسی علم اقتصاد اسلامی میگشاییم. درروش علم اقتصاد اسلامی نظریات به کمک نهادهای شکلدهنده جامعه طراحی میشوند و آنگاه میتوانند واقعیات همان جامعه را تحلیل کنند.
در پایان به کمک روش اقتصاد نهادگرا مبانی ثابت اقتصاد اسلامی را در سطح خرد و کلان بیان میکنیم. برای این هدف بازار در اقتصاد نئوکلاسیک را با بازار در اقتصاد اسلامی مقایسه میکنیم. بازار اسلامی برخلاف بازار متعارف، شفافیت کامل دارد، هنجار گذار نیست بلکه هنجار پذیر است و تخصیص منابع بهطور کارا در آن اتفاق میافتد. در اقتصاد کلان بهطور عمده باید به مقایسه نرخ بهره، سود و کارکرد پول در اقتصاد پولی و مالی بپردازیم. دولت نیز به عنوان بخشی از اقتصاد کلان اسلامی، عامل توسعه و بیش از همه توسعه سرمایه انسانی است.
در پایان بر اقتصاد دانش بنیان نیز مرور مختصری داریم. نقش دانش در رشد اقتصاد از اوایل دهه نود اوج گرفت. دانش بهعنوان یک کالا مطرح شد و باعث شد در اقتصاد دانشبنیان برخی مفاهیم قدیمی اقتصاد مثل کمیابی منابع، رقابت و گستره بازار جایگاهشان را از دست بدهند. در پایان نیز به تحلیل اقتصاد ایران و مشکلات آن در راه تحقق اقتصاد دانشبنیان میپردازیم.
عدم نظم منطقی کتاب در فصول مهم ترین مشکل کتاب است که خواننده را کمی گمراه میکند. البته کتاب را میتوان از معدود آثاری دانست که به کمک متد علمی به بحث اقتصاد اسلامی میپردازد ولی نقدی که معمولاً به این کتب وارد میشود مشکل اسلامی سازی اقتصاد غربی است؛ زیرا کتاب حاضر از یکجهت غالبها و نظم منطقی اقتصاد را میپذیرد و در پی اسلامی کردن آنها است؛ مثلاً بانک پذیرفته میشود و بجای نرخ بهره، نرخ سود را مینشاند. از طرفی از اقتصاد اسلامی صحبت میکند ولی درروش از نهادگرایی وام میگیرد، یا مثال دیگر اینکه به کمک مفاهیم مطلوبیت، عرضه و تقاضا، بازار، آزادی، شفافیت و... که همگی مفاهیم اقتصاد نئوکلاسیک هستند سعی دارد اقتصاد اسلامی را نیز رنگ و بوی علمی ببخشد. درمجموع کتاب پس از پذیرش روش نهادگرایی به کمک آیات و روایات سعی در ترمیم اقتصاد نئوکلاسیک دارد. البته میتوان ادعا کرد علیرغم تفاوت در روش کتاب ولی بیشتر نظرات به آرای شهید صدر در کتاب اقتصادنا نزدیک است. مواجه روشمند برای برساختن اقتصاد اسلامی جای ستایش دارد ولی استناد به گزارههای دینی بدون نام بردن از روش مراجعه به منابع دینی نقد دیگری است که میتوان به کتاب وارد دانست. کتاب علیرغم ادعا از اقتصاد اسلامی ولی از منابع دینی بسیار کم استفاده کرده و بیشتر بر پایه منبع تجربه و عقل مباحث را پیش میبرد.