نقدی بر سخنان آقای حامد کاشانی (سخنرانی در هیات میثاق با شهدا)
نقد سخنان استاد حامد کاشانی
مرجع عقیده کیست؟
بخش مهمی از سخنان استاد کاشانی در رابطه با تقلید در عقاید را میتوان اینگونه بیان کرد:
بعد از پذیرش ابتدایی وجود خدا، پیامبر، دین، عصمت و پذیرش اسلام باید در عقاید نیز به همان دلیلی که در احکام تقلید میکنیم تقلید کنیم. مرجع عقیده باید داشته باشیم و بجای تقلید از تلگرام یا فرد بیسواد به مرجع متخصص عقیده رجوع کنیم. هماکنون نیز مردم در حال تقلید از تلگرام و سایتها و افراد منحرف هستند. عقاید در جامعه ما مرجع درست ندارد. نیاز به وجود مرجعی در عقاید احساس میشود.
نقد تقلید در عقاید
برای پاسخ، در ضمن بیان دیدگاه صحیح نظر ایشان را نیز نقد میکنیم.
سخنان ایشان طبق بحث دو جلسه ای که در هیات میثاق با شهدا داشته اند نقد میشود.
دین چیست؟
1. اصول دین: گزارههای نظری در مورد هست و نیستهای اعتقادی
2. فروع دین: گزارههای عملی در مورد بایدونبایدها مثل احکام و اخلاق
اصول دین
اولا در اصول دین با گزارهی اثباتی و ناظر به واقعیات سروکار داریم. گزارههایی مثل خدا موجود نامشخص نا انسانواراست.
دوما منبع شناخت در عقاید عقل و برهان است. البته پس از اثبات حقانیت قرآن، عصمت پیامبر و امامان سخن آنها نیز بهشرط درک مطابق با مراد معصوم منبع شناخت در عقاید هستند.
از آنجا که گزاره های اعتقادی نظری هستند، باید با انواع گزاره های نظری آشنا شویم.
سه نوع گزاره نظری داریم:
نوع اول: گزارههایی که عقل[1] توان تشخیص صحتوسقم آنها را دارد.
مثلاً خدا موجود نامحدود است.
چنین گزارهای یا مطابق با واقع است و یا مطابق با واقع نیست. در مورد باور به نوع اول گزارههای اعتقادی عدالت و اخلاق باور حکم میکند که گزاره صادق را باید بپذیریم (پذیرش صادق حسن است) و گزاره کاذب را نباید بپذیریم (پذیرش کاذب قبیح است). در اجتماع و حکومت رای افراد در اینجا هیچ تاثیری ندارد و در مورد این نوع گزاره ها نظر خواهی باطل است.
نوع دوم: گزارههایی که عقل از تشخیص صدق و کذبشان عاجز است و البته اینکه عاجز است را نیز خود عقل میفهمد.
مثلاً گزاره قیامت وجود دارد.
چنین گزارهای اگر از نوع دوم باشد تنها میتوان در مورد مطلوبیت باور به این گزاره صحبت کرد و نه صدق و کذب خود آن.
یعنی بااینکه نمیدانیم گزاره صحیح است یا غلط ولی از جهاتی باور به این گزاره برای ما مطلوبیت دارد، مثلاً اگر به زندگی پس از مرگ معتقد باشیم اخلاقیتر زندگی میکنیم. یا اگر به وجود خدای رزاق و رابطه تقوا و رزق معتقد باشیم در زندگی احساس آرامش بیشتری داریم. در اجتماع در مورد این گزاره ها تنها باید به رای عمومی مراجعه کرد.
نوع سوم: حد وسطی نیز در مورد گزارهها وجود دارد. دستهای که از صدق و کذب منطقی آنها بیخبر هستیم و یا حداقل نمیتوانیم به کمک عقل و تجربه آن را کاملا رد یا اثبات کنیم ولی یکطرف از صادق یا کاذب بودن احتمال بالاتری دارند، در چنین جایی اگر موضعگیری در مورد صحتوسقم آن گزاره در زندگی ما نقش مهمی دارد باید بهاحتمالقوی تر پایبند بود.
دیدیم در اصول دین صحبتی از خوب و بد و پاداش و جزا نمیشود. بلکه در باور به اصول دین از پاداش و جزا، حسن و قبح ، مطلوبیت و نامطلوب بودن و ماجور و معذور بودن صحبت به میان میآید.
باور حسن و قبح نمیپذیرد بلکه پذیرش باور است که حسن و قبح میپذیرد.
مثلاً
داشتن عقیده صحیح حسن است.
لذا پاداش دادن به کسی که باور صحیح دارد حسن است. (در مورد خدا)
پاداش دادن به کسی که برای رسیدن به باور صحیح تلاش کرده حسن است.
با ذکر این مقدمه کوتاه سؤال میکنیم:
تقلید در عقاید یعنی چه؟ علت تقلید در عقیده چیست؟
تقلید یعنی:
1. آنچه مرجع X میگوید صادق است؛ و پذیرش گزاره صادق حسن است. لذا باید از مرجع x در عقاید تقلید کنیم.
نقد:
صغرا استدلال باطل است
اولا اینکه الف ب است چون مرجع X گفته است، یک مغالطه آشکار است. چون مراجع معصوم نیستند.
آقای کاشانی خود فرمودهاند این دیدگاه را قبول ندارند و ادعا نمیکنند که مراجع در عقیده لزوماً صحیح میگویند. ولی بیان میکنند که مراجع کارشناس هستند. و نظرشان به حقیقت نزدیک است.
نکته: یک گزارهی نظری یا مطابق با واقع است یا نیست، نزدیکی به واقع بی معنی است. مثلا الف ب است یا الف ب نیست. چیزی بین این دو وجود ندارد.
دوما، اگر صغرا اول را بپذیریم باید قائل به پلورالیزم در دین یا حداقل در برداشت دین شویم؛ زیرا یک مرجع و یک برداشت و یک قرائت از دین وجود ندارد لذا اگر همه آن برداشت ها درست بگویند که پلورالیزم در مفهوم دین ثابت میشود. اگر یک شخص درست بگوید باید آنیک شخص را با تحقیق پیدا کرد که تقلید سالبه به انتفاء موضوع میشود.
2. معلوم نیست آنچه مرجع X میگوید صحیح باشد ولی تقلید از مرجع در عقاید مطلوب است. لذا باید تقلید کرد.
یعنی نه به دلیل صادق بودن بلکه به جهت مطلوب بودن ما تقلید میکنیم. و باور های مرجع x را میپذیریم.
مثلاً اگر تقلید کنیم اطمینان خاطر داریم یا راحتتریم. یا اگر مرجع عقیده و یک قرائت رسمی داشته باشیم جامعه را بهتر میتوان اداره کرد.
این استدلال موردقبول است. ولی بنظر نمی رسد آقای کاشانی چنین نظری داشته باشند.
3. دیدگاه تفصیلی
گفتیم سه نوع گزاره اثباتی داریم.
در نوع اول امکان رسیدن به صدق و کذب وجود دارد. عدالت و اخلاق باور اقتضا میکند که گزاره درست را بپذیریم و گزاره غلط را رد کنیم و تقلید هیچ جایگاهی ندارد.
در نوع دوم برای مثال اگر کسی فکر کند که برای اثبات وجود خدا عقل توان ندارد ولی باور به خدا مطلوب است باید به خداباور داشته باشد. توجه شود که این به دلیل مطلوبیت آن باور است و نه مطلوبیت تقلید از باورهای مرجع. لذا باید خود فرد به مطلوب بودن باور به x اعتقاد داشته باشد و آنرا بپذیرد.[2]
در نوع سوم برای پذیرش طرفی که احتمال بالاتری دارد، رای مرجع میتواند یک اماره برای بالاتر بردن احتمال صدق و کذب باشد تا احتمال صدق را بالا ببرد. البته به صدق نزدیک شدن با بالا رفتن احتمال صادق بودن تفاوت دارد.
4. تقلید به معنی شنیدن سخنان دیگران (مراجع؛ صاحب نظران و...) و انتخاب سخن صحیح
این معنا دیگر تقلید نیست و تحقیق است و نزاعی بین نظر ایشان و صاحب این سخن وجود ندارد.
در این حالت تقلید سالبه به انتفاء موضوع خواهد بود.
5. موضعگیری در مقابل عقاید (پذیرش یا رد دین، عصمت، خدا و...) واجب عقلانی یا عقلایی است.
1. مردم به هر علتی مثل عدم داشتن دانش کافی توان موضعگیری در مورد عقاید را ندارند.
2. افرادی وجود دارند که متخصص و پژوهشگر عقاید هستند.
3. این افراد هرچند ممکن است نظراتشان به حاق واقع نرسد ولی به واقعیت نزدیک است.
4. فارق از اینکه عقاید فرد متخصص صحیح است یا نه، رجوع به متخصص امری عقلانی یا عقلایی است. یا به عبارت دیگر رجوع به متخصص حسن است.
5. پس باید یک مرجع عقیده داشته باشیم و تقلید کنیم.
تقلید در اینجا یعنی پذیرش سخن مرجع متخصص و اعلم در عقاید
به نظر میرسد در بین این نظرات نظر پنجم را آقای کاشانی میپذیرند، در ادامه نشان میدهیم که این نظر صحیح نیست.
1. صغرا اول قضیه قابلقبول است.
2. صغرا دوم قضیه خدشهپذیر است. اولا تفاوتی که انسانها با سایر موجودات دارند در قوه عقلانی آنهاست، آدمی به کمک همین عقل به قول شما ناقصش نیازش به دین، رجوع به دین، وجود خدا و بسیاری از اصول و مبانی دینی را پذیرفته است. نمیشود که ما هرگاه استدلال عقلی همسو با مزاجمان یا با عقایدمان بود بپذیریم و هرگاه نبود نپذیریم زیرا عقل را مستقلاً منبع شناخت میدانیم و استدلال و برهان هرجایی باشد حجیت دارد.
دوما اینکه شما فکر میکنید جامعه ما هماکنون از ضعف عقیدتی رنج میبرد اگر البته اینطور باشد! به چه دلیل است؟ ضمنا جامعه فساد عقیده دارد یا جامعه عقاید قرائت رسمی یا عقاید شما را قبول ندارد؟ پاسخ این است که به خاطر ضعف استدلال یا ضعف تبلیغ است که مردم از بازار عقاید شما (حوزه، اسلام، روحانیت) فاصله گرفته اند نه نطفه و رزق حرام یا تهاجم فرهنگی! اینکه ره چنین رو که دیگران رفتند به این میرسد که کسی از بازار شما خرید نمیکند چون فضای جامعه تغییر کرده ولی شما عقاید زمان خواجه نصیر را میخواهید ترویج کنید.
درزمانی که خواجهنصیرالدین طوسی عقایدی را در جامعه ترویج میکرد، دشمنان نیز وجود داشتند و تبادلات فرهنگی مغرب زمین و فلاسفه نیز بود ولی خواجه در مقابل دشمنان ابزار مناسب داشت!![3]
هر چیزی صلب شود ***** دود شود و بالا رود
در دین باید پویا و نرم بود تا دود نشود !
3. مقدمه سوم صحیح است.
4. قبلا بیان شد که نزدیکی به واقع بی معناست. بالاخره یا حسن و قبح عقلی است و یا نقلی. یا اشاعره درست میگویند یا معتزله یا نظر سوم. نزدیکی معنی ندارد!
5. اولا رجوع به متخصص به معنی تقلید نیست. مثلا مراجعه به پزشک برای عمل به نسخه پزشک است نه پذیرش نظریات علم پزشکی. دوما رجوع به متخصص عقاید برای شنیدن نظر وی در یک مورد و سپس سنجش آن نظر با عقل، اخلاق، تطابق با نیاز هایمان، و پاسخگو بودن به نیاز امروز و زندگی این جهانی و اخروی،کارآیی داشتن نظر و... امری پسندیده است ولی تقلید صرف در عقاید بدون چون و چرا پذیرفته نیست زیرا منبع کشف و داوری عقاید برهان است و همه انسان ها دارای قوه منطق هستند، از طرفی هرکس ممکن است درگیر مغالطات و شبهات شود حتی مجتهد. اما رجوع به متخصص برای شنیدن نظر وی و سنجیدن آن و سپس پذیرش آن غیر از تقلید است. این میشود تحقیق.
مثلا در سالهای اخیر سایت هایی مثل پرسمان و شبهات به پاسخگویی شبهات دینی و اعتقادی اهتمام دارند و مردم از آن استفاده میکنند ممکن است نظر مخالف آن را نیز از کانال تلگرام آقای دکتر سروش بشنوند و ببینند چه کسی قوی تر استدلال کرده است. نه اینکه به تقلید دعوت کنیم و راه منتقدان را نیز با ابزار خشونت ببندیم.
6. نتیجه با توجه به مقدمات غلط است.
توجه: آقای کاشانی در بین صحبتشان بارها از عمل به عقیده سخن گفتند ولی معنی این سخن را نگفتند. عمل به باور معنی ندارد. مثلا به اینکه اینکه خداوند موجود نامحدود و دارای صفات ثبوتیه است چطور عمل میکنند؟ عقاید [4] مبنای گزاره های عملی قرار میگیرند که همین هم باز محل نزاع است و بین فلاسفه اخلاق بحث است که آیا از گزاره نظری میتوان به گزاره عملی رسید یا خیر.
مبانی قرآنی:
زخرف آیه 23، بقره آیه 170، مائده آیه 104
روایی:
امام رضا ـ علیهالسلاممی فرمایند: از خدا بپرهیزید مواظب خود باشید تقلید را رها کنید و از پی مطالب نادرست نروید به خدا قسم خداوند نمیپذیرد از بنده مگر چیزی را که درک کند و قدم بجایی بگذارد که میداند صحیح است اما تردید، شک است و ادامه شک کفر به خداست و کسی که در شک بماند اهل آتش است.
امام کاظم ـ علیهالسلاممی فرماید: در دین خدا نفقه و پژوهش کنید، که فقه کلید بصیرت و متمّم عبادت و سبب رسیدن به پایگاههای بلند و مقامات عالی در دین و دنیا است؛ وبرتری فقیه بر عابد همچون برتری خورشید بر ستارگان است؛ و هر که در دین خود نفقه نکند، خدا از عمل او خرسند نمیشود.
[1] . تمام قوای شناختی انسان اعم از عقل و حس تجربی یا شهودی
[2] . مطلوبیت باور با حسن و قبح تفاوت دارد. مطلوبیت امری شخصی است و نه واقعی، بستگی به هر انسان با توجه به نیازها و اقتضائاتش دارد.
[3] . دقت شود که نگفتیم مردم از خواجه تقلید می کردند بلکه عقاید خواجه را به علت رسایی، عقلانی و اخلاقی بودن میپذیرفتند.
[4] . beliefs