آرای اقتصادی استاد مصطفی ملکیان
استاد مصطفی ملکیان متولد ۱۳۳۵، از علاقه مندان به فلسفه اخلاق،روانشناسی و فلسفه تحلیلی که بگفته خودش پنج دوره زندگی را گذرانده است. 1. بنیاد گرایی 2. سنت گرایی 3. تجدد گرایی 4. اگزیستانسیالیسم 5. عقلانیت و معنویت که آخرین مرحله و نتیجه پروژه فکری وی است. وی به طور خاص در فلسفه، تاریخ تمدن غرب و فلسفه غرب، عرفان های شرقی، روانشناسی و فلسفه علوم انسانی صاحب نظر برجسته ای است.
ایشان اقتصاددان نیستند لذا مباحث منظمی در اقتصاد ارائه نکردهاند و تنها میتوان از خلال سخنرانیها و دیدگاههای مختلف ایشان نظرات اقتصادی را پیدا کرد. بنده نیز سعی کردم تا جایی که این نظرات را شنیدهام جمعآوری کنم.آرای اقتصادی استاد مصطفی ملکیان بهصورت موردی در زیر لیست شدهاند. تقریبا اصلی ترین نظرات ایشان که به اقتصاد مربوط میشود آورده شده است.
1. چیزی به نام نهاد اجتماعی وجود خارجی ندارد. اقتصاد، نظام سیاسی، خانواده و... وجود ندارند. درواقع ایشان به وجود اجتماع به معنای چیزی غیر از مجموع افراد با یک هویت متفاوت قائل نیست.
۲. اهمیت اهداف روانی در اقتصاد. این ادعا از این مثال ایشان قابل درک است. در کتاب politics داستان پادشاه بوتان (بین هند و نپال و نظام پادشاهی است) که در سال 1972 یک شاه جدید (اقای آمد که تصمیمات جدید و متفاوتی گرفت مثلا در سخنرانی اولش گفت که تولید ناخالص ملی نشان از پیشرفت نیست بلکه خوشنودی ناخالص ملی را جایگزین میکند که چهار رکن دارد: الف) حکومت دموکراتیک و آزاد (از خود انسان ها باید بپرسند) ب) پیشرفت منصفانه و ثابت و محیط زیست سالم. ج) 72 مولفه خوب دین بودا را گسترش دهیم. لذا امد اولا مجلس قانون گذاری کرد و... . مردم به این که پادشاه اختیاراتش را واگذار کرده شش ماه اعتراض کردند. 32 سال بعد از این اصلاحات یک ارزیابی توسط سازمان ملل از بوتان شد. درآمد ناخالص سرانه از هند بیشتر شد، امید به زندگی از 43 به 66 رسید، مرگ و میر از 163 نفر از 100 هزار نفر به 40 نفر در 100 هزار نفر رسید نفر کاهش یافت، سواد از 10 درصد به 66 درصد رسید، مدرسه و کلینیک زیاد شد به حدی که دانش اموز و بیمار نبود، خود کشی در سال 7 تا 8 مورد است، قرص اعصاب از همه جا مصرفش کمتر است. زیرا خوشنودی را ملاک قرار داد.هر تغییر آفاقی متوقف بر یک تغییر انفسی است. لذا اگر از بیرون شروع کنیم درون تغییر نمیکند لزوما، ولی تغییرات درونی به تغییرات بیرونی می انجامد.
۳. نهاد اقتصاد، سیاست و خانواده و دین اند که اگر وجود داشته باشند در خدمت انسان اند و نه انسان در خدمت آنها.
۴. اصلاح نهاد های اقتصادی و اجتماعی: وقتی یک نهاد میگوییم عوض شده یا اصلاح شده که قوانین ناظر به آن تغییر کرده باشد؛ یعنی تغییر نهاد یعنی تغییر مقررات نهادی. قانون خوب باید در کمال انصاف و عدالت باشد تا نهاد خوب ایجاد شود و قانون را اشخاص مینویسند و کدامیک از ماست که میتواند همهی علایق و سلایقمان را کنار بگذاریم و قانون بنویسیم که درسود شخص ما نباشد. چه کسی میتواند این کار را بکند؟ رالز میگفت: قانون عادلانه توسط شخصی نوشته میشود که همه چیز خودش اعم از زن، مرد، کارگر، سن، محل زندگی و. را فراموش کند تا بتواند عادلانه قانون بنویسد. رالز میگفت به کمک انداختن پرده بی خبری میتوانیم قانون منصفانه بنویسیم. پس برای نوشتن قانون منصفانه و خوب باید درون انسان ها تغییر کند طوریکه بتوانند اصلاح نهاد را در جهت مثبت انجام دهند. رشد درون انسان ها بگونه ای که عنانیت و محور بودن خودشان را فراموش کنند.
۵. فرهنگ مقدم بر اقتصاد است و فرهنگ یعنی باور ها، احساسات و هیجانات و خواسته ها که تنها این ها اگر تغییر کنند اقتصاد نیز اصلاح میشود.
۶. هدونیسم افراطی با فردگرایی متفاوت است؛ و قائل نبودن به وجود نهاد اجتماعی در عالم خارج به معنی فردگرایی به معنی دیدن خود و فراموش کردن دیگران نیست. اتفافا در فرد گرایی هرکس خودش وظیفه خوشبختی و بدبختی خودش را بر عهده دارد ونباید گردن نهاد اجتماعی گذاشت. ضمنا فرد گرایی روش شناختی را ایشان میپذیرند.
۷. بزرگترین منکر زمانه ما که اگر حسین بن علی الان بودند علیه آن قیام میکردند این است که یک نفر با گذراندن 8 ساعت کار در طول روز باز نمیتواند نیاز های اقتصادی اش را برطرف کند و لذا مجبور است بیشتر کار کند یا کمتر مصرف کند که هر دو مشکلات بسیاری را برای مردم ایجاد می کند.
۸. فقر را نمیتوان از بین برد کامل و یا زمان زیادی میبرد اما میتوان احساس فقر را از بین برد و سیره حکومت امام علی و ساده زیستی وی نیز حاکی از همین دیدگاه است. حکومت اولا وظیفه ریشه کن کردن فقر را دارد و دوما وظیفه قابل تحمل کردن فقر.
۹. ایشان به علم دینی و علوم انسانی اسلامی قائل نیستند لذا به طریق اولی به اقتصاد اسلامی نیز قائل نیستند.
۱۰. در نقد کتاب اقتصاد برای همه بیان میکنند که اولا تعریف اقتصاد به عنوان علم مطالعه انگیزه های غلط است و این کار روانشناسی است، دوما عقلانیت انسان اقتصادی از منطق گرفته نشده بلکه از روانشناسی گرفته شده یعنی اینکه انسان تنوع طلب و از ویژگی های رفتار انتخاب انسان completeness و transitivity است. سوما بیشتر همیشه بهتر است برای انسان حرف غلطی است و گاهی یک چیز کمترش بهتر است مثل بیماری لذا در ساحت انتلوژی باید جنس این امور تایین شود. باید دید چه چیزی بیشترش بهتر از کمترش است. چهارما خواسته و نیاز یک تفاوت مهم دارند اینکه نیاز را ممکن است تشخیص ندهیم ولی خواسته را همیشه میدانیم؛ و نیاز مصلحت انسان است و خواسته خوش آیند انسان است.
۱۱. مالکیت و رزق تفاوت دارند، رزق متاع مالکیت است و ممکن است شما یک کاخ داشته باشید ولی از آن استفاده نکنید یا نتوانید استفاده کنید؛ و این عقیده که رزق مقسوم است هیچ برهان نظری و حقانیت نظری ندارد ولی اعتقاد به چنین گزاره ای موجب بهروزی و ارامش و دور شدن اضطراب میشود.