گفت و گویی در باب شر
1. یکی از دوستان
2. بنده
1. یادداشتی برون دینی در«برهان شر»
(به بهانه کرونا)
ریه های نوزادسندروم حادتنفسی مانند کوهی روی سینه کوچکش سنگینی میکندتابعدازچندروزاین زندگی سخت را ترک میگوید،سیل خانه ای راکه زوجی جوان باصدآرزوآراستندباخودمیبرد،کرونایی که جان ومعیشت میلیونهانفررانابودمیکند، آهویی که درآتش سوزی جنگلهای زاگرس میسوزد،زنانیکه درجنگهای مردانه موردتعرض قرارگرفته ویابه قتل میرسندونمونه های فراوان دیگرازشرور طبیعی ومصنوعی ساخته بشر،فریادگر برهان شراست درشراشربشر.
بیان اپیکوری برهان شر
(بنابرصورتبندی حقیر): موضع خدانسبت به شرور:یا خدا؛
۱.میخواهدونمیتواندشروررادفع کند
۲.نمیخواهد و میتواندشروررادفع کند
۳.نمیخواهد و نمیتواندشروررادفع کند
۴.میخواهد و میتواندشروررادفع کند
بنابراحتمال۱نقص لازم می آید بنابراحتمال ۲ خدامبدأشروراست احتمال ۳ بنابر ۱و۲ به مرتبه اولی مردود
است ونهایتا احتمال۴ باشرورموجوددرعالم ناسازگاراست چراکه شرورموجوددرعالم
حاکیست که خدااگرهم میخواسته دردفع شرورناتوان بوده. ازجمع بندی این محتملات،صورت بندی منطقی برهان شرحاصل میشود. درواقع،مؤدای برهان شر،غیرقابل جمع بودن وجودخداووجودشروراست. -صورتبندی منطقی(به شکل رفع تالی): ۱.اگرخداوجودداشته باشدشری وجودنخواهدداشت. ۲.شروجوددارد. پس:خداوجودندارد.
دلائل مقدمه۱:
الف)احتمالات۴گانه مذکور ب)دلیل اخلاقی:هرفردبه عنوان یک فاعل اخلاقی موظف است جلوی شروررابگیردواگرچنین نکردحتی اگراورا شریک جرم نخوانیم،مرتکب رذیله اخلاقی شده است پس اگرخداحاضروناظروقدیرومهربانست با نظربه شرورعالم،یاخدایی نیست ویاباید تلقیمان راازخداوصفاتش تغییردهیم. 👇اشکالات واردبربرهان شر ۱.ابطال دلیل اخلاقی وبه تبع،ابطال مقدمه۱: فاعل اخلاقی دردوحال میتواند(معقولست که)مانع تحقق شر نشود: الف)آن شر،مقدمه تحقق خیری بزرگترباشد ب)آن شر،مقدمه جلوگیری ازشری بزرگترباشد پس ملازمه مقدم وتالی درمقدمه۱تمام نیست. ۲.به استقراءدرمی یابیم،بسیاری ازشرور
أعم ازطبیعی وغیرطبیعی،حاصل اختیار بشریست والبته جلوگیری ازآنهانیزحاصل اختیاربشری که تأثیرگذاری این اختیارهایامستقیم است. ویاغیرمستقیم.این نکته رد دیگری برمقدمه۱است. ۳.به فرض اتفاق نظربرسرمفهوم شر،مقدمه۲استقرائیست ومانهایتابایک دلیل مواجهیم نه برهان.ماننددلیل نظم ۴.مثلااگرnشربرای تحقق خیربزرگترویا جلوگیری ازشربزرگترنیازباشندباتوجه به نداشتنn،درنظرماn+۱شری غیرلازم اما موجودمیشودومحذورمنطقی هم ندارد پس بازمقدمه۱تمام نیست.
۵.ازمبانی برهان شر،خداانسان مداری یاAnthropomorphism ویکسان انگاری صفات الهی وصفات بشریست که از محصولات تئوری حسن وقبح ذاتیست که ماآنرابرنمی تابیم. دونکته: -بنابرتلقیهای مختلف ازمفهوم شرپاسخهای دیگرهم اضافه میشودمانندتلقی صدرایی که ماورودنکردیم. -بایددقت شودکه هرانسان آزاده ای نسبت به شروررنجیده میشوداماعواطف جایگزین تحلیل فلسفی،منطقی نشود
والسلام علیکم ورحمة الله
2. ۱. بین سه نظریه شر عدمیست، شر معدوم است، شر وجود دارد.
حضرتعالی در پاسخ وجود شر را پذیرفته اید. در حالیکه مثلا شهید مطهری و علامه از عدمی بودن شر دفاع میکنند.
۲. اشکالات شما بر برهان شر در واقع راهی پیشنهادی برای رد برهان شر بود، هریک از راه ها گزاره ای بیان میکنند که جداگانه باید اثبات شوند. مثلا شر مقدمه خیری بزرگ تر است نیاز به اثبات دارد.
۳. البته شر مقدمه جلوگیری از شر بزرگتر است به نظر میرسد راهی برای پاسخ نیست و با فرض خیر خواهی خدا هنوز تعارض دارد و خود دلیلی بر وجود نداشتن خدای قادر، عالم و خیرخواه است.
۴. مقدمه اول قیاسیست و پاسخ استقرایی در اشکال دوم نمیتواند منطقا قیاس را رد کند. غیر از این یک شر هم حاصل اختیار خدا باشد مشکل باقیست .
۵. اسقرایی بودن مقدمه دوم را متوجه نمیشم. یک عدد از یک قسم از شرور اخلاقی، طبیعی، غیر طبیعی، وجودی و روانی هم وجود داشته باشد شر وجود دارد و دیگر استقرا نیست!
۶. در مورد اشکال پنجم با فرض خدای نامتشخص برهان شر پاسخ میگیرد و حرفی در آن نیست. کل عالم خداست و همه چیز خیر است. اما در فرض متشخص بودن، خدا یا انسان وار است یا ناانسان وار.
اگر قائل به خدای متشخص ناانسان وار هستید چه تفسیری از علم قدرت و خیر خواهی بدست می دهید که با وجود شر تناقض نداشته باشد.
۷. در مورد نکته آخر که فرمودید:
هر انسان آزاده ای رنجیده میشود از شر پاسخ به شر بسیار سخت تر میشود وقتی خود این درد و رنج شر باشند. بد تر از این که شر رنج می آورد آن است که درد و رنج خودش شر است. ساختار سایکوسوماتیک ما بگونه ایست که درد میکشیم و رنج میبریم.
صحنه تراژیک تا بدانجا که خلاصه تاریخ بشر بشود: آمدند رنج برند و رفتند!
سپاس از توجه حضرتعالی
1. باسلام واحترام
وسپاس فراوان ازتوجهتان به این خامه کم مایه؛
درباب نکات شمابه ترتیب شمارگانتان عارضم:
۱.نکته شمادرست است اما حقیردرچند موضع،متعرض شدم که بااینکه تلقیها
ازمفهوم شرمتعدداست(مانندتلقی صدرایی،پلانتینجا،آلستون و...)وبرگزیدن هرکدام ازاین مبانی درتحلیل برهان شرمؤثراست،به مفهوم
شرنمی پردازم ووجودش راچه به نحو وجودی وچه عدمی وبالتبع،مفروض
میگیرم.
۲و۳.آنچه درباب مقدمیت وفوائدشرور بیان شدمحتملاتست نه مدعای حقیر. ۴.اولاقیاسی بودن مقدمه اول یعنی چه؟اگرمراداینست که حاصل قیاس است قیاسش کدامست؟اگرهمان دلیل اخلاقیست که ماآنراردکردیم ثانیاتمسک به استقراءدراینجاازباب اثبات قاعده نیست چه اینکه شماموضع حقیررادرقبال استقراءمیدانیدبلکه ازباب مثال نقض وردقاعده است
۵.ازتمثیل برهان نظم،استقرایی بودن مقدمه دوم فهمیده میشود. آیاگزاره«درعالم شروجوددارد»ازاستنتاج حاصل شده؟
۶.درصورت تمایل رجوع شودبه یادداشتهای سخن گفتن ازخدا ۷.چرابافرض شربودن دردورنج پاسخ به شرسخت ترمیشود؟
ملتمس دعا
2. سپاس از توجه استاد بزرگوار به سیاهه های این حقیر و عذر خواهی بابت مزاحمت های مکرر در مطالب حضرتعالی
حتما تأمل خواهم کرد ممنونم از راهنماییتون