اجتهاد؛ حسن و قبح عقلی
اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ
اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیّت گرفتند، با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست. منزه است او از آنچه [با وى] شریک مىگردانند.
کافی ج ۵ ص ۶۷:
خدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم ایا احبار و رهبانان خدایان غیر از حق تعالى اتخاذ کردند؟ حضرت فرمودند:
قسم به خدا ایشان دعوت نکردند مردم را به عبادت خود، و اگر دعوت مىکردند مردم اجابت نمىنمودند؛
و لکن احبار و رهبانان حلال کردند براى آنها حرام را و حرام نمودند بر ایشان حلال را، پس اطاعت کردند از جهت آنکه شعور نداشتند، یعنى قوه شعور و ادراک را مهمل گذاشتند و الّا غیر خدا را در تحلیل محرمات و تحریم محللات اطاعت نمىکردند. (تفسیر اثنی عشری)
ایه بالا در این سالها کمتر خوانده می شود...
بر اساس آیه می توان ادعا کرد:
۱. احبار خلاف حکم خدا، حکم میدادند.
۲. مردم به دلیل موافقت بی چون و چرا با حکم آن ها مورد نکوهش قرار گرفته اند.
۳. مردم نباید حکم غیر خدا را عمل کنند.
۴. مردم قدرت تمییز حکم خدا از مخالف حکم خدا را دارند. اگر نداشتند آیه عقاب بلا بیان بود و قبیح بود.
مطابق گزاره ۴:
۱. لازم است برای انتخاب مفتی عدالت احراز شود.
۲. عدالت شامل نداشتن سو نیت می شود.
۳. سو نیت قابل احراز نیست چون اساسا کشف نیات آدمی همواره در حد ظن ضعیف و شک است چه بسا غیر ممکن است.
۴. برای تشخیص عدالت بجای احراز حسن یا سو نیت باید به نتیجه نیت توجه کرد. چون راه اول مسدود است.
۵. نتیجه سو نیت در اجتهاد حتما به شکل مخالفت با حکم خدا ظاهر می شود. البته هر عدم مطابقت با شریعت به معنی نداشتن عدالت در مجتهد نیست.
۶. مخالفت یا موافقت رای مفتی با حکم واقعی خدا را باید خود فرد تشخیص دهد.
مطابق نتیجه ۶ :
فبطل التقلید؟
خیر
اما تقلید مصطلح محل اشکال است.
الف. فهم و استنباط خود مردم از متن نیز حجیت دارد. مثل مخالفت با رای پزشک توسط مردم به هر دلیل معتبر. سیره عقلا اتفاقا برخلاف تقلید مصطلح (بی چون و چرا) است.
ب. فهم و استنباط غیر متخصص از متن ملاک نیست. اما برای مخالفت با احبار و رهبانیون ملاک نیاز است (حکم خلاف حکم خدا) پس باید به عقل عملی، شهود اخلاقی، حسن و قبح عقلی، وجدان، ندای درون یا... هم توجه کرد. هر کدام دلیل قوی تری داشتند آن را عمل کرد.
یا قوه دیگری سراغ گرفت. مثلا شهرت و اجماع که عقلا امکان اجماع بر باطل محال نیست...
از لوازم قایل شدن به مورد ب وجود و صدق فی الجمله حسن و قبح عقلی هست.