اقتصاد مسکن

نمی‌دانی؟ یادبگیر؛ نمی‌توانی؟ بخواه!! - تقریر حقیقت، تقلیل مرارت

نمی‌دانی؟ یادبگیر؛ نمی‌توانی؟ بخواه!! - تقریر حقیقت، تقلیل مرارت

اقتصاد مسکن

نوشته‌های ایمان عابدی

۱. در روزگار کنونی سخنان عجیب و ماورایی در بین مردم خریدار بسیار دارد، برخلاف حقیقت و اخلاق که چندان گوشی برای شنیدنش نیست. اما دین دُکان نیست که بر حسب میل خریدارانش مدعایش طرح شود. 
تبلیغ به لسان قوم تناسب مدعا با فرهنگ نیست بلکه تناسب دلیل با فرهنگ است. فرهنگ امروز هر سخنی را به صرف استناد به شخصیت گوینده آن پذیرا نیست. صورت مغالطی الف ب است چون x می گوید امروز بیش از هر زمان دیگر ذهن را می گزد. آقای صدیقی زمانی که ادعایی طرح میکند و از مخاطب انتظار پذیرش دارد مخاطب هم حق دارد از ایشان مطالبه دلیل کند ... ضمنا ایشان باید متناسب با لسان قوم دلیلی قانع کننده بیان کنند. 

۲. از منظر روانشناسی اجتماعی Social psychology گفتن فضائل و کرامات (با فرض صحت و سقم آن) میتواند با تحریک ساحت احساسات (emotion) مقدمه ای برای تغییر ساحت عقاید (cognitive) و خواسته های  (volition) آدمی باشد. 
اولا متاسفانه منبری ها توجه ندارند که تحریک احساسات نقش مقدمه دارد. ذی المقدمه یا در سخنرانی ها نیست یا تنها توسل و دعا برای رفع بیماری و گرفتاریست. چه اینکه ذی المقدمه باید سعی در تغییر و اصلاح باور ها و خواسته ها باشد تا این خود رفتار های فردی و اجتماعی را سامان بخشد.
ثانیا به فرض اینکه این اتفاق فضیلت باشد گفتن این فضیلت چند درصد احساس مثبت در بین چند نفر ایجاد کرده؟ نه این است که برخلاف این احساس منفی برای شما و استاد مصباح ایجاد میکند؟ و احساس منفی مقدمه ای برای مخالفت با اندیشه و منش استاد مصباح ایجاد می کند؟
ثالثا از بین رفتن علایم حیاتی و بازگشتن آن در بین تجربه گرایان که واقعه ای بس عجیب تر است و امروز بازارش در تلویزیون و کتاب ها داغ شده فضیلتی برای آن شخص نیست چه اینکه لحظه ای چشم باز شود به مراتب اولی فضیلت نیست.  

۳. از منظر جامعه شناختی نیز این گونه بیانات شخصیت ها را به اسطوره تبدیل می کند. اسطوره قابل الگوبرداری نیست و دست نیافتنی است. مقدمه ای برای قداست بخشی و بستن راه علم و نقادی علمی سخنان استاد مصباح است. دقت شود رشد علم بر پایه نقادی و قداست بخشی مانع نقادیست.

بنظر می رسد توجه به مفهوم مرگ اهمیت زیادی در این موضوع دارد

تعریف فلسفی مرگ اساسا مورد اختلاف است. هرچند از بین رفتن علایم حیاتی را مرگ طبیعی میدانند. اما خود سنجش علایم حیاتی نیز در طول تاریخ با فراز و نشیب همراه بوده و زمانی تنها با نبض و حرارت و تنفس سنجیده میشد‌. بعد ها فشار خون و سطح اکسیژن به آن اضافه شد.‌ 
چه بسا فردا علایم دیگری با پیشرفت بشر پیدا شود و فردی که امروز آن را فوت شده میدانیم را آن زمان هنوز زنده بدانیم!
بازگرداندن علایم حیاتی نیز هر زمان با پیشرفت بشر تفاوت کرده. از تنفس مصنوعی تا دستگاه الکتروشوک ...
خلاصه اینکه زنده یا مرده پنداشتن و کمک به حیات در هر زمان تابع علوم زمانه نیز بوده است. چه بسا اگر شخصی که امروز فوت می کند صد سال دیگر به بیمارستان می بردیم میشد آن را با کمک پیشرفت علوم به زندگی بازگرداند.

 وَمَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ

اگر چراغ فروزان مصباح را نمیتوانیم پیش راه خود بگیریم لااقل برای سایرین کم افروزش نکنیم...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی